سخن آغازین
هشتاد سال از تولّد حزب تودۀ ایران، حزب کارگران و زحمتکشان میهنمان می گذرد. در تاریخ پر از مبارزه و رنج مردم ما برای دستیابی به بهروزی و سعادت، بیدادی که بر این حزب رفته است، مانند ندارد؛ حزبی که با تولد خود در جامعهای کهنه، استبداد زده و تک صدایی، برای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی در کشورفرهنگی نو، رهگشا و پیشرو به ارمغان آورد؛ حزبی که همه همّ و غمّ خود را شجاعانه و با از جان گذشتگی در خدمت اعتلای میهن و ارتقای سطح زندگی و بیداری زحمتکشان گذاشت. صدای سازنده و رسایی که در بزنگاههای سرنوشتساز از گلوی تودههای تحت ستم برخاست و کاخهای صاحبان زر و زور را به لرزه درآورد؛ صدای نوید بخشی که فریاد بر میداشت «راه دو بیش نیست: یا مزدور و ریزهخوار قدرت بودن، فراغت بیثمرش را به زیباییها آراستن، حق را در پایش قربانی کردن؛ و یا در کنار مردم بودن، امید را در ایشان زنده نگهداشتن، دیدگانشان را به زیبایی و حق گشودن»؛* صدایی که هنوز از چارسوی میهنمان و از گلوی «مردمان سختکوشِ توده کرده رنج روی رنج» علیه بیدادِ سرمایه و سود بهگوش میرسد؛ صدایی که بهرغم همه توطئهها و تمهیدات دشمنانش هرگز خاموش نشد و خاموش نخواهد شد. (ادامه)